آخرین نوشته ها

مونا فرجاد دیر به رویای خود رسید

مونا فرجاد که به تازگی اجرای نمایش «اتاقی در هتل» را به پایان رسانده است، می‌گوید که همیشه رویای کارگردانی داشته ولی خود را بیشتر بازیگر می‌داند. این بازیگر از اولین تجربه کارگردانی خود گفت و عنوان کرد که کمال‌گرا بودن سبب شده ورود به شاخه کارگردانی را به تاخیر بیندازد اما تصمیم دارد این حرفه را چه در سینما و چه در تئاتر ادامه بدهد. فرجاد برای اجرای اولین نمایش خود چندین متن را پیشنهاد کرد تا سرانجام نمایشنامه «اتاقی در هتل» بر اساس دو نمایشنامه «اتاقی در هتل پلازا» و «اتاقی در هتل لندن» هر دو نوشته نیل سایمون از سد دریافت مجوز گذشت. او در آغاز درباره انتخاب این نمایشنامه توضیح داد: در انتخاب متن، به شدت به شدنی بودن کار فکر می‌کردم. اولین اولویتم این بود متنی را انتخاب کنم که بتوانم آن را در مدت زمان کوتاهی که برای آماده‌سازی کار فرصت داشتم، به نتیجه برسانم و به چیز دیگری فکر نمی‌کردم. این بازیگر که اول قصد داشته نمایشنامه‌ خودش را روی صحنه بیاورد، درباره تغییر متن انتخابی‌اش گفت: نمایشنامه‌ای نوشته بودم به نام «دروازه جهنم» و بر اساس آن تمرین را شروع کردیم ولی متاسفانه مجوز نگرفت..

Read More »

«قرمز» و جای خالی چاشنی‌های جذاب سینمایی

ایسنا نوشت:در زمانی که بحث بر سر لزوم تولید فیلم سینمایی از ژانرهای گوناگون و نگرانی از تک‌ژانری شدن سینما به مسئله‌ای جدی در سینمای ایران تبدیل شده است، فیلمی همچون «قرمز» که مدتی است روانه شبکه نمایش خانگی شده، یادآور جای خالی بسیاری از گونه‌های جذاب سینماست. فیلم «قرمز» که سال ۱۳۷۷ به کارگردانی فریدون جیرانی ساخته شد، تا همین چند وقت قبل در شبکه نمایش خانگی عرضه نشده بود و حالا مدتی است که طبق گفته تهیه‌کننده‌اش (غلامرضا موسوی) حق پخش آن برای چند سالی واگذار شده است. اکران این فیلم که در زمان خود به فروش قابل توجهی رسید، با بازخوردهای متفاوتی همراه بود که بخشی از آن به فیلم برمی‌گشت و بخشی دیگر به فیلمسازش. فریدون جیرانی پیش از «قرمز» سابقه مطبوعاتی داشت و از آنجا که خیلی زود وارد سینمای آماتوری شده بود، فیلمسازی و فیلمنامه‌نویسی را نیز شروع کرده بود اما در آستانه پنجاه سالگی بود که توانست دومین فیلم بلند سینمایی و به زعم برخی، نخستین فیلم سینمایی حرفه‌ای خود را بسازد تا از آن پس اسم و رسمی در سینما پیدا کند. «قرمز» که تاکید شده بود روایتی داستانی از یک ماجرای واقعی است، از نگاه..

Read More »

چرا محمدرضا گلزار با همه فاصله ای که با ارزشهای کشور دارد می تواند بیاید؛ ماهی فروش پیر رشتی نباید بیاید؟

هم میهن نوشت: صداوسیما محمدرضا گلزار را برای حل مشکلاتش فرا می‌خواند تا باز بر ارج نشاندش. همه می‌دانند فاصله ظاهری این سلبریتی با ایدئولوژی تفکر حاکم، فاصله‌ای کهکشانی است. انگار از دو دنیای متفاوت هستند که هیچ نقطه اشتراکی در آنها به‌ظاهر وجود ندارد. سلبریتی معروف انگار آیکونی اگزجره و غربی در ایران است؛ نمادی از مصرف‌گرایی و زیباشناسی منتهی‌الیه طیف رادیکال در هالیوود. از سبک زندگی لاکچری‌اش تا نوع پوشش او همان چیزی‌است که تفکر حاکم دهه‌هاست می‌خواهد با آن مبارزه کند. لااقل به‌ظاهر که می‌خواست. به میانجی همین اراده برای مبارزه با چنین نگرشی به زندگی، قدرت سیاسی را از آنِ خود کرد. برای همین است که برای افکار عمومی این پرسش به‌وجود می‌آید؛ صداوسیمایی که تیپ، چهره و فرم محبوبش همان‌هایی بودند که پارودیِ «یار دبستانی» در برنامه سیدخندان اجرا می‌کردند، چطور سلبریتی‌ای چون محمدرضا گلزار هم نورچشمی‌اش می‌شود؟ یا پرسشی اساسی‌تر؛ چطور همه در برابر فعل شرم‌آور دولتمردی ـ که اگر ادعاهای اخلاقی و مذهبی دولت صحت داشت، از شرم باید همگی استعفا می‌دادند ـ سوت‌زنان می‌گذرند و در همان شهر، پیرمرد..

Read More »