مادر سینمای ایران: دنبال خیاطی می‌رفتم وضعم بهتر بود

پس از قریب سی سال خدمت در صحنه‌ی تئاتر به این نتیجه رسیده‌ام که راه غلط و خطایی را پیموده‌ام و عمرم عبث و بیهوده گذشته زیرا در جامعه‌ آن‌چه ارزش ندارد هنر و آن‌که مورد نظر نیست هنرمند می‌باشد گاهی فکر می‌کنم که اگر من به جای کارهای هنری به دنبال خیاطی و یا سایر مشاغل می‌رفتم امروز از هر لحاظ زندگی‌ام تامین بود و بر گذشته افسوس نمی‌خوردم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، تا قبل از سال ۱۳۰۷ که هنوز در تهران تئاتر دائمی وجود نداشت و اصولا مردم عادت به این کار نداشتند، هر چند ماه یک بار عده‌ای از هنرمندان در منازل یکدیگر جمع شده و نمایش‌نامه‌هایی را که دیده و یا خوانده بودند اجرا می‌کردند. این تنها وسیله‌ای بود که آتش اشتیاق این عده را تا حدی فرومی‌نشاند زیرا با در نظر گرفتن زمان و مکان و این‌که هنرمند لقبی جز «مطرب» نداشت قدم در راه تئاتر گذاشتن کار آسانی نبود و بی‌اغراق باید گفت که مقدمین این راه مورد طعن و لعن دوست و دشمن واقع شده جز بدنامی و رسوایی ثمری از کار خویش نمی‌بردند. با این تفاصیل فکر کنید و ببینید اگر در چنان موقعیتی زنی مسلمان پیدا می‌شد که می‌خواست هم‌دوش مردان روی سن ظاهر شود چه روزگاری داشت و چطور می‌بایستی حملات شدید و بی‌رحمانه‌ی این و آن را تحمل نمایند.

مادر سینمای ایران: دنبال خیاطی می‌رفتم وضعم بهتر بود

رقیه چهره‌آزاد، که بیش‌تر او را با ایفای نقش در فیلم مادر علی حاتمی می‌شناسیم، همان زن مورد نظر بود که برای اجرای تئاتر همه‌ی این سختی‌ها را به جان خرید. در اردیبهشت ۱۳۳۵ مجله‌ی اطلاعات هفتگی در شماره ۷۶۴ (سال شانزدهم، ۷ اردیبهشت ۱۳۳۵) خود در این باره با خانم چهره‌آزاد گفت‌وگو کرد. چهره‌آزاد تا هنگام آن گفت‌وگو در بیش از صد نمایش‌نامه و سه فیلم که معروف‌ترین آن «دستکش سفید» بود شرکت کرده بود و کماکان در جامعه باربد زیر نظر آقای مهرتاش انجام وظیفه می‌کرد و آخرین نمایش او «هیپنوتیزم» نام داشت که به اتفاق عبدالله محمدی و عده‌ی دیگری از هنرمندان جامعه باربد در آن شرکت جسته است. چهره‌آزاد درباره‌ی زندگی حرفه‌ای خود به خبرنگار مجله‌ی اطلاعات هفتگی گفت:

– پیه‌ی تمام بدنامی‌ها و ناکامی‌ها را به تن مالیدم و با هنرمندان مورد بحث در نمایش‌نامه‌های خانگی شرکت جستم و این خود به منزله‌ی کلاس ابتدایی بود که مرا آماده‌ی کار کرد به طوری که در سال ۱۳۰۷ برای اولین بار روی صحنه‌ی گراندهتل ظاهر شده و در نمایش «زن وظیفه‌شناس» رل مادرشوهر را به عهده گرفتم. بدیهی است آن وقت‌ها هنوز کشف حجاب نشده بود و من هم نمی‌توانستم با حجاب روی سن بروم، این کار را چنان با جسارت و جرأت انجام دادم که باعث اعجاب دوستان و اقوامم گردید… دو سال قبل از کشف حجاب رسما در مجامع و خیابان‌ها بدون چادر رفت و آمد کردم…

در همان اوان، یعنی مقارن با کشف حجاب جامعه باربد به وسیله‌ی عده‌ای از صاحبان هنر من‌جمله آقای اسماعیل مهرتاش افتتاح یافت و من توانستم از موقعیت استفاده کرده و در این کانون که عده‌ی خاصی عضو آن بودند به خدمات هنری خود ادامه بدهم لیکن چندی بعد به علت ازدواج ناچار شدم که عالم هنر را ترک گویم ولی این متارکه بیش از پنج سال طول نکشید و مجددا به جامعه باربد برگشتم. در سال ۱۳۲۱ که شرکت سهامی تئاتر هنر از طرف جمعی از هنرمندان تاسیس شد من نیز سهامی خریداری کرده و به جمع دوستان ملحق شدم. تئاتر هنر از تئاتر تهران دومین تئاتر دائمی تهران بود که متاسفانه دوران خدمتش آن‌قدرها طولانی نبود و به علت اختلافات دامنه‌داری که بین سهام‌داران به وقوع پیوست تعطیل گردید محل آن را آقای مهرتاش برای جامعه باربد اجاره نمود – زیرا تا آن روز جامعه باربد برنامه‌های دائمی نداشت ولی از سال ۲۵ که توانست محل تئاتر هنر سابق را به دست بیاورد شروع به تنظیم برنامه‌های مخصوص به خود کرد و تا امروز ۹ سال متوالی است که به طور دائم به کار هنری خود ادامه می‌دهد.

ناگفته نماند که من چند وقتی هم در تئاتر فرهنگ بودم و به اتفاق آقای اصغر تفکری در نمایش‌نامه‌های معروف آن تئاتر شرکت می‌کردم. اما اکنون پس از قریب سی سال خدمت در صحنه‌ی تئاتر به این نتیجه رسیده‌ام که راه غلط و خطایی را پیموده‌ام و عمرم عبث و بیهوده گذشته زیرا در جامعه‌ آن‌چه ارزش ندارد هنر و آن‌که مورد نظر نیست هنرمند می‌باشد گاهی فکر می‌کنم که اگر من به جای کارهای هنری به دنبال خیاطی و یا سایر مشاغل می‌رفتم امروز از هر لحاظ زندگی‌ام تامین بود و بر گذشته افسوس نمی‌خوردم حتی اگر یک عضو ساده‌ی اداری بودم روزی که بازنشسته‌ام می‌کردند می‌دانستم که ماه به ماه درآمدی دارم و می‌توانم بی‌دغدغه‌ی خاطر بقیه‌ی زندگی را بگذرانم.

۲۵۹۵۷

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا