ابوالحسن صبا: تاکنون تعزیه بوده است که موسیقی ما را حفظ کرده
دیگر موسیقی تعزیه بود که میتوان آن را «اپراتراژیک» نام نهاد… این بهترین موسیقی مهمی بود که قطعات و مقامها منطبق با موضوع میشد و هر فردی مطالبش را با شعر و آهنگ رسا میخواند ناگفته نماند که تاکنون تعزیه بوده است که موسیقی ما را حفظ کرده. متاسفانه نمیدانم در آتیه چه چیزی تضمین حفظ موسیقی ما را خواهد کرد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ابوالحسن صبا استاد فقید موسیقی ایرانی (۱۴ فروردین ۱۲۸۱ – ۲۹ آذر ۱۳۳۶ ه.ش) هشت ماه پیش از درگذشتش مطلبی را دربارهی موسیقی ایرانی برای مجلهی فردوسی نوشت، این مطلب که در شمارهی ۲۸۹ این مجله به تاریخ سهشنبه ۲۷ فروردین ۳۶ منتشر شد به این شرح بود:
موسیقی ایرانی موسیقی است محلی یعنی مخصوص این آب و خاک و در جای دیگر دنیا این قسم موسیقی معمول نیست. قدما یعنی مطلعین و علمای ما گوشههای موسیقی ما را از گوشه و کنار ولایات، قصبات و دهکدهها و از خواندن افراد جمعآوری کرده و مجموعههایی به نام دستگاه تنظیم کرده و مورد استفاده قرار دادند. مواردی که سابقا از موسیقی استفاده میشد عبارت بود از:
۱- مجالس خصوصی ۲- مجالس عروسی ۳- مجالس عزا ۴- موزیک نظام
۱- در مجالس خصوصی که درک موسیقی افراد زیاد بود از اساتید درجه یک که عدهی آنها در هر دوره بیش از سه نفر نبود دعوت میکردند و صاحبخانه با چند نفر هممشرب و همذوق خود از محضر استاد که گاهی توام با یک خواننده و ضربگیر بود استفاده میکرد. بدین معنی که استاد در سکوت کامل شروع به نواختن پیشدرآمد (که اواخر متداول شده بود) میکرد و ضرب ملایمی با او همراهی میکرد سپس شروع به زدن آهنگ آواز مربوط به همان دستگاه که پیشدرآمد آن را زده بود مینمود. خواننده هم در موقع مناسب شروع به خواندن میکرد و در حقیقت یک مغازلهای بین خواننده و نوازنده جریان داشت و افراد مجلس را هریک به تفکری عمیق فرو میبرد تا اینکه به توسط تصنیفی که موزون مجلس بود سکوت و آرامش شکسته میشد و حالت وجد و سروری به اهالی مجلس با خواندن تصنیف دست میداد که گاهی افراد با خوانندهی تصنیف همآهنگ میشدند و شور و ولولهای دست میداد و در خاتمه با رنگ مختصری دستگاه تغییر مییافت البته اساتید درجه دو هم در مجالس کوچکتر به همین منوال رفتار میکردند.
۲- ولی در مجالس عروسی عدهای به نام مطرب استفاده میشد که شخصیت و موسیقی آنها با اساتید فن تفاوت فاحشی داشت. اطلاعات آنها از تصانیفی بود که مربوط به خود آنها و تا حدی سبک و جلف و احیانا توام به آلودگی و مسخرگی بود و رنگهایی هم مینواختند که توام با رقص رقاصهها بود و صندوقهایی به نام صندوق «کابی» داشتند که اقسام لباسهای گوناگون از قبیل کردی، لری، شیرازی، کابلی و عربی در آن یافت میشد و هر دفعه رقاصهها با لباس مخصوصی وارد صحنهی عروسی شده که رنگهایی مطابق هریک از لباسها تنظیم شده بود.
۳- دیگر موسیقی تعزیه بود که میتوان آن را «اپراتراژیک» نام نهاد. سکویی در وسط تکیه قرار داشت و در اطراف تکیه اتاقنماهایی مشرف به سکوی وسط تکیه بود که جمعیت دور تا دور تکیه در ایوان اتاقنماها جای میگرفتند. دور سکوی مرکزی برای گردش و حرکت افراد و تعزیهخوانها و اسبها و شترها کنارهای وجود داشت البته چون موضوع مذهبی بود افراد با دل و جان حاضر به هرگونه فداکاری میشدند بهترین جوانان که صدای خوشی داشتند از کوچکی نذر میکردند که در تعزیه شرکت کنند و در ماههای محرم و صفر همگی جمع شده و در تحت تعلیم و معینالبکا که شخص وارد و عالمی بود تربیت میشدند این بهترین موسیقی مهمی بود که قطعات و مقامها منطبق با موضوع میشد و هر فردی مطالبش را با شعر و آهنگ رسا میخواند ناگفته نماند که تاکنون تعزیه بوده است که موسیقی ما را حفظ کرده. متاسفانه نمیدانم در آتیه چه چیزی تضمین حفظ موسیقی ما را خواهد کرد!
۴- از دورهی ناصرالدینشاه به بعد چون موضوع نظام در ایران رایج شد دستجات موزیک هم توسط اروپاییها متداول گردید که از مارشها، والها و سرودهای اروپایی استفاده شد چنانچه هنوز هم متداول است بعدا هم ایرانیها به تقلید از آنها ادامه دادند و مارشها و سرودهایی ساختند که اقتباس از روش اروپایی بود که نمیتوان آنها را به ملاحظهی اینکه شعر فارسی دارند موسیقی ایرانی دانست.
به هر حال این بود مواردی که قدما از موسیقی استفاده میکردند حالی که آرزو و امیال و تمنیات ما به واسطهی تمدن اروپایی اوج گرفته متحیر هستم جوانها با این موسیقی چه خواهند کرد.
تا سی سال قبل که هنوز تمدن اروپایی در شئون ما رخنه نکرده بود این موسیقی تسلی خاطر ما را فراهم میکرد. میگویند موسیقی ایرانی مغموم است و باید موسیقی نشاطانگیز جای آن گذاشت اگر موسیقی نشاطانگیزی تهیه شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد دیگر آن را نمیتوان موسیقی ایرانی نام نهاد و اگر مبنای موسیقی مغموم باشد چطور میتوان از آن موسیقی بشاش و خندان به وجود آورد.
روحیهی ایرانی مغموم بوده و هنوز هم مغموم است این غمانگیزی در کلیهی شئون و تمام اشعار و موسیقی ما موجود و نهفته است به عبارت دیگر تراوشات درونی و قلبی ماست که خواه ناخواه ابراز میداریم پس اگر بخواهیم موسیقی نشاطآور داشته باشیم باید اول در درون و قلب خود ایجاد بشاشت و نشاط نماییم (ساختگی خیر) طبعا موسیقی ما هم که تراوشات روحی ماست نشاطآور خواهد شد نمیدانم مقصود از موسیقی دنیاپسند چیست، هیچوقت دنیا از این موسیقی خوشش نمیآید اگر هم اروپاییها علاقهمند باشند هر قدر اصیل و دستنخوردهتر باشد بیشتر طالب هستند آن هم برای استفاده از هم نه از لحاظ ترکیب.
من از آقایان تحصیلکرده سوال میکنم آیا با مطالعهی چند کتاب موسیقی اروپایی و حفظ کردن قواعد آرمنی و یک نظر اجمالی به کتابهایی که راجع به موسیقی ایرانی است میتوان دست به کار چنین اقدامی شد؟
لااقل تحصیل موسیقی ایرانی و تحقیق در اطراف آن برای کسی که موسیقی بینالمللی را بداند پنج شش سال وقت لازم است زیرا تا گوشههای آن را دقیقا در یک سازی ننوازد و دقت نکند طبعا خطمشی و ارتباط آن را با فرازهای ماقبل و مابعد و طرز فرود آمدن (کادانس) آن را با اصل دستگاه یا گدارهای (پاساژ) آن را با گوشهی بعد نمیتواند درک کند. ابوالحسن صبا
۲۵۹۵۷