غلامرضا اعوانی : هر حکمتی که خواندم بهتر از آن را در قرآن یافته ام
مبلغ نوشت: عضو فدراسیون بین المللی فلسفه در جهان می گوید: هرجا حکمتی دیدم متوجه شدم که قرآن بهتر از آن را بیان کرده است. به عنوان مثال اگر افلاطون میگوید که «خدا اول همه چیز، وسط همه چیز و آخر همه چیز است» قرآن از آن بهتر گفته «هو الأول والآخر والظاهر والباطن».
به گزارش «مبلغ»- نشست «راوی حکمت» از سلسله نشستهای «کتاب معیار» در مؤسسه اطلاعات با حضور آیتالله مصطفی محقق داماد و غلامرضا اعوانی همراه با معرفی و نقد کتاب «جامع حکمت شرق و غرب، مجموعه گفتوگوها با استاد غلامرضا اعوانی به کوشش سید حسین امامی برگزار شد.
غلامرضا اعوانی در این نشست در سخنانی گفت: بنده فلسفه را از جان و دل دوست دارم. استاد من در فلسفه سقراط است که همیشه در جستجوی حقیقت بوده است. بنده یکی از ۲۴ عضو فدراسیون بینالمللی انجمنهای فلسفه جهان هستم و توانستم با صحبتها و نامه نگاریهای فدراسیون فلسفه اسلامی را تأسیس کنم و الان ۱۲ سال هست که به عنوان رئیس آنکه هر پنج سال انتخاب میشود، مشغول به فعالیت هستم.
وی افزود: حکمت در ایران حیاتی مستمر داشته که این را در هیچ جای دنیا نمیتوان دید. یکی از شرایط حکمت این است که عقل بر قوای دیگر تسلط داشته باشد. اگر بخواهید به سوی حکمت حرکت کنید عقل باید هدایت شود. عقل تکویناً به ما داده شده و پیامبر برای دادن عقل نیامدهاند، بلکه برای هدایت آن آمدهاند تا ما را به سعادت برسانند. در واقع چیزی که بین دین و حکمت مشترک است سعادت انسان است.
رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: عقل جهان امروز فقط دنیوی است و طول ندارد، اما من قرآن را به صورت کتاب حکمت میبینم. چراکه هرجا حکمتی دیدم متوجه شدم که قرآن بهتر از آن را بیان کرده است. به عنوان مثال اگر افلاطون میگوید که «خدا اول همه چیز، وسط همه چیز و آخر همه چیز است» قرآن از آن بهتر گفته «هو الأول والآخر والظاهر والباطن». تنها راه اتحاد بشر حکمت همه ادیان است و در این میان قرآن است که همه ادیان را قبول دارد. بر این اساس قرآن مصدق حکمت همه انبیا است.
وی با بیان اینکه حکمت، گمشده جهان امروز است گفت: اصولاً در گذشته هر علمی را حکمت میگفتند و ما چیزی به عنوان فیزیک نداشتیم و به آن میگفتند حکمت طبیعی، مثل حکمت ریاضی و … که برگرفته از ماوراءالطبیعه و الهیات است. این درحالی است که ریاضیاتِ ما تصور است، یعنی انتزاع شده است و در علم ارتباط آن را با خدا مطرح نیست، ولی در حکمت یعنی هر مرتبه علم با مرتبه بالاتر توجیه میشود. عقل جزئی نمیتواند خودش را توجیه کند و باید با عقل کلی توجیه شود.
رئیس اسبق مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: علومی را که ما عرضی میبینیم، حکمت آن را طولی میبیند و به عقل میرساند. کاری که از دست علوم برنمی آید. این همان کاری است که دین میخواهد انجام دهد، آن هم از دیدگاه بحثی، استدلالی و بیان. بر این اساس تنها راه ارتباط دین با علوم و علوم با دین از راه حکمت الهی است، اما علوم انسانی در دهههای اخیر تمام شد یا بسیار غریب افتاد و به همان اندازهای که در حوزه تکنولوژی پیش رفتیم در علوم انسانی عقب افتادیم.
جدا کردن کتاب، حکمت و تزکیه نوعی تبعیض در دین است
آیتالله مصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی در بخشی از این نشست با اشاره به اینکه در قرآن مجید ۱۶ بار کلمه حکمت تکرار شده، گفت: به صراحت باید گفت که حکمت امری جدا از کتاب است. حکمت الهی در نظر یعنی نگاه الهی به جهان، اما در حکمت عملی اخلاق تئوری مهمی است و از کارهای معظم خواجه طوسی است. تزکیه هم همینطور تزکیه کاری است که پیغمبر خودش انجام میداد.
وی افزود: جدا کردن کتاب، حکمت و تزکیه و اکتفا کردن به یکی از آنها نوعی تبعیض در دین است و نمیتوانی یکی از آنها را قبول کنیم و یکی را نه؛ در واقع رعایت این سه مورد در کنار هم است که میشود دینداری. در واقع فهم دینی وقتی کامل میشود که همراه حکمت و تزکیه باشد.
محقق داماد تصریح کرد: یکی از مشکلاتی که بین فلسفه غرب و فلاسفه اسلامی عدم وجود زبان مشترک است. فلاسفه غربی جهان را منهای مبدا تصور میکنند و همه آنها را بر اساس بیگبنگ و … میبینند. به عنوان مثال ما «اصالت وجود» را در فلسفه ملاصدرا داریم که همان ترجمه «اگزیستانسیالیسم» است که به هیچ وجه با یکدیگر ارتباط ندارند. اگزیستانسیالیسم به اصالت وجود انسان ترجمه شده نه آن اصالت وجودی که ملاصدرا مطرح میکند.
عضو فرهنگستان علوم تأکید کرد: نگاه فیلسوف اسلامی نگاه حکمت الهی است و حکمت الهی همه چیز را مختص به خدا میبیند و در غرب اینگونه نیست و امروز جای افلاطون در فلسفه غربی خالی است. نمیتوانیم با آنها زبانی مشترک پیدا کنیم. اما اگرچه ما با فلاسفه غربی زبان مشترک نداریم و نمیتوانیم با آنها همکلام شویم، اما با متکلمین غربی میتوانیم هم زبان شویم و حتی میتوانیم بر آنها غالب شویم و برای آنها حرف تازه بیاوریم. این را در گفتگوهای عملی هم مشاهده کردم. نشستهای گفتگوی اسلام و مسیحیت و … زیاد حضور داشتم.
در پایان این نشست سید حسین امامی، تدوین کننده این اثر گفت: نیمی از این اثر مصاحبههایی است که بنده با دکتر اعوانی داشتم و در طی سالهای اخیر در رسانههای مختلف منتشر شده و نیم دیگر مربوط به خبرنگاران دیگر است. همه مصاحبهها دوبار بازخوانی و ویرایش، دسته بندی و موضوع بندی شد. اینها نشان دهنده ارتباط مستمر استاد اعوانی با رسانه هاست، اما این ارتباط میان همه اساتید وجود ندارد.
وی افزود: برخی از اساتید حوزه و دانشگاه، تدریس، تألیف و ترجمه دارند و با دانشجویان ارتباط دارند و در دانشگاه یا حوزه تدریس دارند اما با رسانهها ارتباط ندارند و این کار یعنی اینکه با حوزه عمومی جامعه و مردم ارتباط ندارند.
وی با توجه به اهمیت رسانهها در دنیای امروز تصریح کرد: رسانهها باید تخصصی شوند و خبرنگاران و روزنامه نگاران تخصصی داشته باشیم. متأسفانه شاهد هستیم که خبرنگاران غیر تخصصی، نشستهای فلسفی و اندیشهای را پوشش میدهند که به همین خاطر نمیتوانند مفاهیم و منظور سخنران را درست منتقل کنند و یا در گفت وگوها دقیقاً وارد محل نزاع شوند.
این پژوهشگر ادامه داد: با توجه به تخصصی و فوق تخصصی شدن رشتهها، اساتید و علما نباید جامع نگری و کل نگری را از دست بدهند. استاد اعوانی با تسلط بر زبانهای مختلف و تبحر در فلسفه و عرفان و هنر اسلامی و فلسفه غرب و آیات و روایات و اشعار شعرای بزرگ مانند مولوی و …، توانسته پاسخهایی مناسب به مصاحبهها بدهد که امروزه در کمتر استادی یافت میشود.