نیما یوشیج دنبال ایجاد حرکت در شعر بود

ایرنا نوشت: یک منتقد ادبی با تاکید بر اینکه نیما دنبال شاگردپروری نبود، گفت: نیما یوشیج دنبال ایجاد حرکت در شعر بود و این حرکت، از خودش شروع شد و به شاگردان لایه اول او که فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث بودند تسری پیدا کرد.

بهروز جلالی درباره تاثیرگذاری نیما یوشیج بر آثار شاعران گفت: تاثیرگذاری نیما یوشیج و شاعران نوسرا در آن دوره از دو جنبه قابل بررسی است، یکی جنبه ساختاری و قالب شعری و دیگری نگاه نو در شعر است. موتیف‌هایی (الگوی تکرارشونده) که در اشعار قبل از نیما مورد استفاده قرار می‌گرفت، به موتیف‌ها و نگاه‌های جدیدتری تسری پیدا کرد. تصور من این است که اگر فرض را بر این بگذاریم که نیما، قالب نیمایی را وارد شعر فارسی کرد و این فرض را فرض انجام شده در نظر بگیریم، بخش اعظم تاثیرگذاری در شعر به جز خروج از قالب کلاسیک و اوزان عروضی در نگاه او بیشتر تسری پیدا کرد.

این شاعر با ارائه مثالی از شاگردان نیما یوشیج توضیح داد: برای مثال تفاوت آثار شاگردان نیما یوشیج مانند فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث و حتی به نوعی احمد شاملو، با شعر کلاسیک فقط در قالب شعری یعنی وزن، عروض و قافیه نبود، شاید در اشعار نیما مصرع‌ها و اوزان عروضی، شکست به معنای «نیمایی شدن» اتفاق افتاد؛ اما در شاگردان نیما که تطور(دگرگون) و حرکت به سمت نو شدن را از نیما شروع کردند، این حرکت ادامه داشت و تغییرات بیشتر در نگاه به شعر و موتیف‌های شعری ادامه پیدا کرد.

این منتقد ادبی با تاکید بر اینکه خواندن آثار نیما و هر شاعری اساسا در شاگردانش تاثیر می‌گذارد، ادامه داد: نگاه نیمایی در شعر فروغ کاملا مشهود است و هرچه از زمان نیما به سمت شاعران روز می‌رویم، این تطور ادامه پیدا کرد، زیرا نیما دنبال شاگرد پروری نبود بلکه دنبال ایجاد حرکت در شعر بود و این حرکت، از خودش شروع شد و به شاگردان لایه اول که فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث بودند، تسری پیدا کرد. این حرکت تا شعر مدرن و پسامدرن ادامه پیدا کرد و این نگاه حرکتی به شعر، نگاه ساکن و استاتیک قدیم را به حرکت دینامیکی در شعر تبدیل کرد.

نیما وقتی اوزان عروضی را تغییر و قالب جدید را به لحاظ فرمی ارائه دارد، از نظر محتوا به کهن الگوها کماکان پایدار ماند زیرا نمی‌خواست گسستی ایجاد کند که از نظر فرم و محتوا جدید باشدجلالی درباره چرایی استفاده نیما یوشیج از کهن‌الگوها و اسطوره‌ها در شعرش توضیح داد: اگر شعر نیما را نقطه عزیمت او بدانیم، نیما به جایگاهی رسید که باید از قالبی خارج می‌شد و باید قالبی را معرفی می‌کرد و همچنین باید از فضایی خارج می‌شد و فضای جدیدی را معرفی می‌کرد؛ موتیف‌های که هنرمند در ادبیات و هنر برای خلق اثر هنری به آن تکیه می‌کند، متفاوت هستند، مانند مرگ‌اندیشی و دیگری کهن الگوها و اسطوره‌ها، هنرمند نیازمند زمینه‌ای است تا روی آن بنیان‌های شعرش را بگذارد.

این منتقد ادبی ادامه داد: نیما با توجه به اینکه علاقه‌مندی مردم به افسانه‌ها و کهن الگوها را می‌دید، وقتی اوزان عروضی را تغییر و قالب جدید را به لحاظ فرمی ارائه داد، از نظر محتوا به کهن الگوها کماکان پایدار ماند زیرا نمی‌خواست گسستی ایجاد کند که از نظر فرم و محتوا جدید باشد یعنی روی پلتفرم کهن الگوها حرف جدید خود را بیان کرد.

این شاعر با اشاره به حرکت نیما یوشیج از شعر کلاسیک به شعر نیمایی، بیان کرد: سهراب از شعر نیمایی و کلاسیک حرکت کرد و به شعر اشراقی رسید، فروغ به شعر اجتماعی رسید و … این تطور طبیعی پله‌پله طی شد؛ با اینکه فراز و فرود داشت، اما ادامه پیدا کرد.

او افزود: اینکه گاهی نحله‌هایی در شعر امروز یعنی شعر پساساختارگرا و شعر فرم دیده می‌شود، این‌ها همان زیاده‌روی‌هایی است که شاعر در شعر به آن تن می‌دهد و نمی‌تواند مبنای قضاوت در فضای شعر باشد اما تطور از نیما شروع شد و کماکان هم ادامه دارد.

۵۷۵۷

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا